شب اول قبر
تو قبرستون.کنار یه قبر که پشت دو تا درخت بزرگ مخفی شده.روی یه تخته سنگ که بین دو تا درخت پنهان شده.رو قبر نوشته قبر شوم قبرستان.زیرش اسم منو نوشته.به جای عکسم، عکس یه چشم که خون گریه میکنه گذاشته. هوا سرده.صدای زوزه گرگ ها هم نمیذاره تو سکوت غرق بشم.فریاد هایی که از تو قبر ها میاد که میگن این قبر شوم تنها عذاب ماست. و سکوت من که باعث میشه تمام مرده ها زجر بکشن. و من حوصله ندارم حتی یک کلمه بگم چرا؟